در ترجمه آیه 44 از سوره مائده آمده است :در تبلیغ و اجرای احکام خدا از هیچ کس نترسید، اما چون حرمت ربا و سود از اصل و تاخیر و…….را با استناد به آیات بینات الهی بیان نموه ایم، اما امروزه علیرغم فتاوی صریح مراجع عالیقدر شیعه مبنی بر حرمت ربا و تاخیر دیرکرد آن ، مراکز پولی و مالی و حتی جرایم راهنمایی و رانندگی نیز دچار این بلیه خانمان سوز هستند، مرا برآن داشت تا چهره واقعی ربا خوران را با استناد به آیات الهی بیان کنیم، تا چه قبول افتد و در نظر آید:
«الَّذِينَ يَأْکُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ کَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ- بقره: 275»
ترجمه فولاوند : كسانى كه ربا مىخورند، [از گور] برنمىخيزند مگر مانند برخاستن كسى كه شيطان بر اثر تماس، آشفتهسرش كرده است.(این قسمت در ترجمه نمونه و المیزان چنین آمده است : …شیطان او را زده و دچار جنونش کرده است)
اين بدان سبب است كه آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آن كه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است. پس، هر كس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسيد، و [از رباخوارى] باز ايستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و كارش به خدا واگذار مىشود، و كسانى كه [به رباخوارى] باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
این کریمه درخلاصه تفسیر نمونه و المیزان چنین آمده است :آیات ربا با آیات انفاق بی ارتباط نیست چون ربا و انفاق در مقابل هم هستند زیرا ربا،گرفتن مال است بدون عوض و انفاق دادن مال است بلا عوض لذا آثارشان نیز متضاد یک دیگر است. خدا در این آیات در امر ربا خواری شدتی به کار برده که در باره هیچ یک از فروع دین این شدت را به کار نبرده مگر یک مورد و آن این است که مسلمانان ، دشمنان دین را بر خود حاکم سازند اما بقیه گناهان کبیره را هر چند قرآن در امر آنها سخت گیری کرده لیکن لحن کلام خدا ملایم تر از مسئله ربا و حکومت دادن دشمنان خدا بر جامعه اسلامی است چون این دو گناه آثار سوء اش بنیان دین را منهدم می سازد و نظام حیات را تباه می سازد. ربا خواران در راه جمع کردن اموال و انباشتن ثروت و به دست آوردن جاه و مقام با یک دیگر مسابقه گذاشته و همین باعث می شود تا جوامع به دو دسته تقسیم گردیده و رو بروی هم بایستند ، یک طرف ثروتمندان مرفه و طرف دیگر استثمار شدگان بدبختی که همه چیزشان به غارت رفته است .ربا خوار هم سودجو و هم بد اندیش است زیرا همواره دشمنی مستمندان و قربانی شدگان را حس می کند. از ترکیب دو خصلت سود جویی و بد بینی ، خوی درندگی در او ریشه می گیرد، آن وقت دیگر نه بینش صحیح دارد تا راه کمال را دریابد و نه وجدان بیدار دارد تا به دیگران محبت داشته باشد پس همواره در نگرانی و آشفتگی بسر می برد و سرانجام هم چون دیوانه است که نه منافع خود را می فهمد و نه منافع جامعه را و البته در آخرت نیز با چنین روحیه ای یعنی نا متعادل و دیوانه محشور می گردد. جامعه ربا خوار نیز این چنین است، آشفته و نا موزون و سر در گم و بدون نظم بنحوی که این جامعه مولّد هیچ حرکت صحیحی نخواهد بود .
اما منطق و زبان رباخواران چیست؟ می گویندربا نوعی مبادله است که طرفین با اراده خود آن را انجام می دهند . در واقع ربا خوار چون حالتی خارج از حالت عادی و سالم دارد برای او آن چه در نزد عقلا زشت و منکر است مفهومی ندارد، برای او زشت و زیبا، عمل معروف و منکر یکی است و وقتی یک انسان عاقل به ربا خوار می گوید به جای ربا خواری به خرید و فروش بپردازد در حقیقت حرف تازه ای زده که باید اثباتش کند یعنی برای بدیهی ترین امور نیز دلیل می خواهند . اما خدا فقط پاسخ می دهد که بیع، حلال و، ربا حرام است و هیچ توضیح دیگری نیز نمی دهد گویا تفاوت آنها آشکار است چون .
1 – در بیع هر دو طرف به طور یکسان در معرض سود و زیان هستند اما در ربا، فقط ربا خوار سود می برد و تمام زیان بر دوش طرف دیگر است به همین دلیل یک طرف به سرعت سرمایه دار تر و طرف دیگر ضعیف تر می شود .
2 –با شیوع ربا خواری سرمایه ها متراکم و در مسیر نا سالم حرکت می کنند اما در تجارت ، سرمایه ها گردش صحیحی خواهند داشت .
3 –ربا خوار به ایجاد طبقات در جامعه و کشمکشها منتهی می شود اما در بیع این اثر نیست. سپس به عنوان نتیجه گیری یک حکم کلی را بیان می کنند: آن چه در باره ربا گفتیم موعظه ای بود که از ناحیه پروردگاتان آمده و به طور کلی هر کس از ناحیه پرودرگارش موعظتی برایش بیاید و دست از کار زشت خود بردارد، گناه آن چه تا کنون کرده اید بخشود می شود و امر شما با خداست . یعنی گناهان گذشته اش چه در باره حقوق خدا یا در مورد حقوق مردم عیناً مورد مواخذه قرار نمی گیردولی چنان هم نیست که از اثار وضعی ناگوار آن گناهان به کلی رها شود بلکه امر چنین کسی با خداست اگر او بخواهد ممکن است وظایفی برای جبران آن چه فوت شده مقرر فرماید مثلاً قضای روزه ها و نمازهای فوت شده را بر او واجب کند و اگر از گناهان گذشته راجع به حدود است ، حد را بر او واجب سازد و یا اگر مورد تعزیر و شلاق و حبس است اجرای آن احکام را در باره اش واجب کند و اگر حق الناس است و عین مال غصبی یا ربوی نزدش مانده باشد رد نمودن آن را به صاحبش واجب کند و اگر بخواهد او را عفو می کند و بعد از توبه چیزی را بر او واجب نمی کند هم چنان که در مورد مشرکین چنین کرده بعضی از حق الله و حق الناس هایی که در زمان شرک مرتکب شده بودند عفو فرموده است . ونیز در مورد مسلمانانی که گناهانشان تنها جنبه حق الله دارد مثلاً شراب می خورده و لهو مرتکب می شده و بعد توبه کرده، خدا توبه اش را می پذیرد بدون این که چیزی بر او واجب سازد و مواردی دیگر نظیر این دو مورد . برای این که جمله فوق مطلق است و منحصر به ربا خوار نیست ، هم شامل او می شود و هم شامل کفار و مومنین ( چه مومنین صدر اسلام و چه دیگران از تابعین و مسلمانان اعصار بعد) حال اگر کسی از کار زشت خود پشیمان نشود و به گناهش ادامه دهد معنایش عدم تسلیم در برابر حکم خدا و سرپیچی از دستورات او و اصرار بر گناه است که مستلزم خلود در آتش است.