مهراج: علی بن الحسین مسعودی در آثار خود ازجمله «التنبیه و الاشراف» آورده است: آتشفشان بزرگی که در کشور مهراج پادشاه زابج و دیگر جزایر دریای چین و از جمله جزیره «کله» و «سر بزه» هست و مهراج عنوان هر کسی است که مالک این جزایر باشدو ملک او از بس فزون است به حساب نیاید و سپاه او را نتوان شمار کرد و هیچ کس با کشتی های تندرو جیزاریر او را که همه آباد است به کمتر از دو سال دور نتواند زد. و این پادشاه همه جور عطر و ادویه دارد و هیچ یک از ملوک چیزهایی که او دارد ندارد.از جمله چیزها که از دیار وی فراهم میشود کافور،عود،قرنفل،صندل،جوزبوا،قاقله،کبابه، وچیزهای دیگر است .
آتشفشان مهراج: در کوهستان اطراف جزایر است و به روز غلبه ی نور خورشید سیاه و به شب سرخ باشد و شعله ی آن به اوج اسمان رسد و گاه باشد که صدایی عجیب و هول انگیز از آن بر خیزد که از مسافت دور شنیده شود و از مرگ یکی از ملوکشان خبر دهد و گاه باشد سبک تر از این باشد و از مرگ یکی از سران قوم خبر دهد و از قدیم به طول عادت و به تجربه اعلام مرگ ملوک را از غیر ملوک بازشناسند و خطا نکنند. در مجاورت این کوهستان جزیره ای است که پیوسته در آن صداهایی چون عود و سرنا و طبل و دیگر ابزار طرب و اقسام رقص و کف زدن شنیده شود و شنونده صداها را تشخیص دهد و دریا نوردان سیراف و عمان و دیگران به به این نواحی رفته اند پندارند که دجال در این جزیره است و قصه این جزیره معروف است .